بدترین انتخاب بازیگران معروف سینما چه نقش هایی بوده است؟ +تصاویر
تاریخ انتشار: ۹ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۳۶۲۱۳۴
رکنا: اکران «من و شارمین» با بازی ناامیدکننده ویشکا آسایش بهانه این مطلب است. سرنوشت بازیگران مطرحی که گاهی با انتخاب فیلم های ضعیف، مسیر را غلط رفته اند.
گاهی همه چیز نوید یک اتفاق خوب می دهد اما نتیجه برخلاف پیش بینی رقم می خورد؛ اسم این «انتخاب شکست خورده» است. گاهی پیش از ورود به مسیر، نشانه ها نهیب می زنند که فرجام آن، خوب نیست اما به دلایل شخصی کار خودمان را می کنیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
موقعیت بازیگران که سرنوشتشان به انتخاب، گره خورده خیلی خیلی حساس است و اگر مواظب نباشند چه بسا از مسیر موفقیت دور و دورتر شوند. در سینمای ما بازیگران زیادی هستند که بعد از رسیدن به جایگاه مطلوب یا بدشانسی می آورند یا انتخاب هایشان بد است. درباره اولی گریزی نیست اما گاهی به دلایلی چون دستمزد بالا، تجربه نوع دیگری از فیلم ها و... به پیشنهادهایی بله می گویند که پیگیران سینما Cinema را غافلگیر می کنند؛ مثل ویشکا آسایش در «من و شارمین». چرایی اش را توضیح داده ایم و سراغ سرنوشت چند بازیگر Actor مطرح دیگر هم رفته ایم؛ تاثیر انتخاب بد بر کارنامه ها محور گزارش است.
بدترین انتخاب: این هدیه تهرانی که با وسواس به پیشنهادها جواب می داد، با «آبی» اولین انتخاب بدش را رقم زد. فیلم حمید لبخنده نمایشی ضعیف از مسئله تلکه کردن پسرها با ابزاری به نام مهریه بود و تهرانی در نقش دختر دغل داستان، فرصت عرض اندام در این نقش را نداشت.
موقعیت پیش از انتخاب بد: هدیه تهرانی کلی پیشنهاد خوب داشت اما به آن ها نه می گفت تا این که با «سلطان» مسعود کیمیایی وارد سینما شد. بعد از آن در «غریبانه»، «قرمز» و «شوکران» بازی کرد و سینمادوستان مجاب شده بودند که هدیه تهرانی هر فیلم و نقشی را نمی پذیرد.
مسیر بعد از انتخاب بد: بعد از «آبی» طولی نکشید که تهرانی در «زمانه» بازی کرد و دومین انتخاب بدش را به ثبت رساند. فیلم حمیدرضا صلاحمند قرار بود تصویری از دغدغه جوان های جامعه دهه 80 باشد اما فیلم و نقش تهرانی به کاریکاتور می مانست. تهرانی خیلی زود متوجه مسیر اشتباهش شد و با «کاغذ بی خط» و «خانه ای روی آبِ» جبران کرد. از آن به بعد اگر در فیلم عامه پسند هم بازی کرده، از کف استاندارد برخوردار هستند. هدیه تهرانی اوج هنرش را در «چهارشنبه سوری» به رخ کشید و تا الان اجازه نداده روی کارنامه اش خدشه بیفتد.
بدترین انتخاب: خاک سرد. این فیلم را رضا سبحانی ساخته که جزء کارگردان های متوسط سینماست. قصه فیلم و پرداخت آن به قدری ضعیف است که نه منتقدان به آن روی خوش نشان دادند و نه مخاطبان. تلاش محمدرضا فروتن هم به چشم نیامد و این گونه بدترین انتخاب او رقم خورد. فروتن از فیلمنامه و سابقه کارگردان پی به فرجام «خاک سرد» نبرده بود؟
موقعیت پیش از انتخاب بد: محمدرضا فروتن با بازی در نقش های کوچک وارد سینما شد تا این که مسعود کیمیایی او را به عنوان یکی از جوان های «مرسدس» انتخاب کرد. این همکاری در «فریاد» و «اعتراض» ادامه یافت و فروتن تبدیل به ستاره شد و کمی بعد و به خاطر «قرمز» به سیمرغ رسید. همکاری با رخشان بنی اعتماد، احمدرضا درویش، کیومرث پوراحمد، علیرضا داودنژاد و... از فروتن بازیگری سخت پسند ساخت که محبوب منتقدان و مخاطبان بود.
مسیر بعد از انتخاب بد: «خاک سرد» برای فروتن حکم دست انداز داشت اما از آن به سلامت عبور کرد. کمی که گذشت انتخاب های بد او بیشتر شد و حالا این بازیگر از روزهای اوج فاصله گرفته. «پیمان»، «تجریش ناتمام»، «چارسو»، «فصل انار» و «نقطه کور» بدترین انتخاب های او هستند. نه کارگردان هایشان پیشینه موفقی دارند و نه داستان ها جذاب است. ملاک انتخاب فروتن روی چه حساب بوده؟
بدترین انتخاب: عاشق. این فیلم اقتباسی ضعیف از فیلم کلاسیک «آوای موسیقی» است و حتی در فیلمنامه می توان اطمینان داشت که نتیجه کار خوبی نمی شود. از آن سو کارگردان فیلم یعنی افشین شرکت سابقه درخشانی در فیلمسازی ندارد و اعتماد به او کار آسانی نیست. توسلی روی چه حسابی میپذیرد «عاشق» را بازی کند؟
موقعیت پیش از انتخاب بد: هانیه توسلی درست روزی پذیرفت در فیلم «عاشق» افشین شرکت بازی کند که تبدیل به بازیگری مطرح شده بود. فیلم های «شام آخر»، «شب های روشن» و «کافه ستاره» بیش از دیگر فیلم هایش به چشم آمده بودند و برای «شب های روشن» از جشن خانه سینما تندیس گرفته بود. بازیگری با چنین پیشینه ای حاضر می شود در یک اقتباس ضعبف از فیلم کلاسیک «آوای موسیقی» بازی کند.
مسیر بعد از انتخاب بد: هانیه توسلی خیلی زود به مسیر اصلی بازگشت و در فیلم هایی بازی کرد که روی «عاشق» سایه انداختند. او پنج سال پس از «عاشق» یک انتخاب بد دیگر هم داشت به نام «مادر پاییزی» ساخته سیروس رنجبر. این بار هم زود متوجه اشتباهش شد و با «به خاطر پونه»، «دهلیز» و البته «خط ویژه» جبران کرد.
• در میان انتخاب های نافرجام هانیه توسلی دو فیلم بیشتر از بقیه خودنمایی می کند: «مردن به وقت شهریور» و «هفت ماهگی».
ویشکا آسایش
بدترین انتخاب: من و شارمین. فیلم را که ببینید اولین سوال این است: موقع خواندن فیلمنامه چه نکته ویژه ای ویشکا آسایش را برای بازی ترغیب کرده؟ «من و شارمین» قصه ای ضعیف و تکراری دارد و تک شوخی هایش نمی تواند مخاطب را بخنداند. دومین سوال: شخصیت کاریکاتورگونه مینا را که دختری سخت گیر در ازدواج است، پیش تر آسایش به شکل بهتر بازی کرده؛ چه اصراری به تکرار آن است؟ و سومین سوال: بازیگری در حد آسایش به رزومه کارگردان توجهی ندارد؟ بیژن شیرمرز قبل از «من و شارمین» کلی تله فیلم برای شبکه خانگی ساخته که قبال دفاع نیستند.
موقعیت پیش از انتخاب بد: ویشکا آسایش بعد از درخشش در سریال «امام علی (ع)» سعی کرد به گونه ای گام بردارد که کارنامه اش مخدوش نشود. آرام آرام به جایگاهی ویژه رسید و در ردیف بازیگران موفق قرار گرفت. دریافت سیمرغ مهر تایید است بر کیفیت کار او.
مسیر بعد از انتخاب بد: «من و شارمین» به تازگی اکران شده و اولین دستاورد منفی اش برای آسایش دلزدگی مخاطبان سینماست. چه بسا اگر بخواهد این مسیر را ادامه دهد و به صرف بازی در نقش یک به امثال «من و شارمین» نه نگوید، شیب کارنامه اش محتوم است.
• «دراکولا» ظاهرا برای آسایش باید حرکت رو به جلو باشد اما نتیجه فیلم رضا عطاران ناامیدکننده بود پس به جای اطلاق عنوان «انتخاب بد» باید از «انتخاب شکست خورده» استفاده کرد.
بدترین انتخاب: راز دشت تاران. قرار بود اولین انیمیشن- رئال سینمای ایران فیلم ویژه شود اما نشد. هاتف علیمردانی و محمد لطفعلی کم تجربه بودند و قصه ای که برای «راز دشت تاران» نوشتند کم ملات. با این حال ترانه علیدوستی برای بازی در آن وسوسه شد و یکی از نقش ها را پذیرفت. فیلم مورد توجه قرار نگرفت و بازی علیدوستی تبدیل به یکی از بدترین های کارنامه اش شد. احتمالا تنها ملاک او فرمت فیلم بوده وگرنه کارگردان ها سابقه روشنی نداشتند. فیلمنامه پر از ایراد است و ترکیب بازیگران در اشل مطلوب علیدوستی نیست.
موقعیت پیش از انتخاب بد: ترانه علیدوستی سال 1388 در «راز دشت تاران» بازی کرد؛ درست هشت سال بعد از «من ترانه 15 سال دارم». او در گام نخست سیمرغ گرفت و مورد توجه عام و خاص واقع شد. در ادامه در «شهر زیبا»، «چهارشنبه سوری» و «درباره الی...» اصغر فرهادی Asghar Farhadi بازی کرد و بازیگر فیلم مانی حقیقی، واروژ کریم مسیحی و رسول صدرعاملی بود.
مسیر بعد از انتخاب بد: کمی طول کشید تا ترانه علیدوستی به مسیر قبلی بازگردد. بعد از «راز دشت تاران» در فیلم «هر چی خدا بخواد» بازی کرد که این هم جزء انتخاب های بد اوست؛ یک کمدی ضعیف از نوید میهن دوست. انتخاب های بعدی او قابل دفاع هستند و باعث غنای کارنامه علیدوستی شدند. سریال «شهرزاد» هم شهرت عمومی او را به همراه داشته است.
بدترین انتخاب: شکلات داغم. حامد کلاهداری در اولین فیلم سینمایی Movie اش قصد داشت حرف های مهم بزند اما نتیجه ملغمه ای شد که نه منتقدان به آن توجه کردند و نه مخاطبان. فریبرز عرب نیا سال ها مشغول بازی در «مختارنامه» بود و بعد از پایان در سه فیلم بازی کرد که «شکلات داغ» از همه بی کیفیت تر است. نه فیلمنامه و قصه اش جای دفاع دارد و نه کارنامه حامد کلاهداری. عرب نیا سخت گیر دقیقا دنبال چه بود؟
موقعیت پیش از انتخاب بد: نام و چهره فریبرز عرب نیا از زمان «ضیافت» و «سلطان» در ذهن مخاطبان سینمادوست تثبیت شده و «جهان پهلوان تختی» و «شوکران» مهر تاییدی بر توانایی او زد. پیش از آن عرب نیا در چند فیلم بازی کرده بود اما آورده مهمی برایش نداشتند. بعد از چهره شدن به پیشنهادهای زیادی پاسخ داد که در میانشان انتخاب های بد، کم دیده نمی شود. می گویید پس چرا «شکلات داغ» را بدترین انتخاب او می دانیم؟ به این دلیل که زمانی در این فیلم بازی کرد که با «مختارنامه» شهرتی چشمگیر پیدا کرده بود و انتظار می رفت در انتخاب های سینمایی دقیق باشد.
مسیر بعد از انتخاب بد: بعد از «شکلات داغ» همه انتخاب های فریبرز عرب نیا بد هستند؛ به جز «چ». او در فیلم های «خاک و آتش»، «پنهان»، «پرتقال خونی» و «گاهی» بازی کرد که برای پی بردن به نتیجه آن خواندن چند صفحه از فیلمنامه کفایت می کند.
بدترین انتخاب: بوی گندم. دلایل متعددی می توان ردیف کرد که می گوید «بوی گندم» بدترین انتخاب مصطفی زمانی است. حکایت عشق و عاشقی، علاقه دو دوست به برپایی کنسرت، مشکلات کنسرت گذاری و... تکراری است. بدتر این که نسبت به نمونه های قبلی چند گام عقب تر می ایستد. از آن سو سابقه کارگردان (محمدرضا خاکی) قابل اتکا نیست و غالب فیلم های تهیه کننده (داریوش باباییان) از آثار درجه دوم سینما هستند. با این شرایط معلوم است بازی زمانی با آن موهای بلند تبدیل به پاشنه آشیل کارنامه اش شود.
موقعیت پیش از انتخاب بد: مصطفی زمانی با سریال «یوسف پیامبر (ع)» به شهرت رسید و پس از آن مسیرش را به سمت سینما کج کرد. پیش از «بوی گندم» انتخاب های او معقول است؛ مثل «آل»، «بدرود بغداد»، «کیفر» و «قصه پریا» اما به اندازه سریال یوسف پیامبر دیده نشدند و بیشتر حکم تثبیت زمانی در سینما را داشتند.
مسیر بعد از انتخاب بد: «بوی گندم» دیر اکران شد و این بزرگ ترین شانس زمانی است. البته یک انتخاب خیلی بد دیگر به نام «قصه عشق پدرم» (محمدرضا ورزی) داشت که این فیلم اکران نشده و بیش از همه به نفع اوست. بعد از این دو فیلم مصطفی زمانی حواسش را جمع کرد. حالا فیلم های او اگرچه همگی خوب نیستند اما «آبرومند» هستند.
بدترین انتخاب: چهار انگشتی. پیش از این فیلم، بهرام رادان انتخاب بد دارد اما به دلیل تعلق به روزهای آغاز فعالیت، می توان از آن ها چشم پوشید. او روزی در «چهار انگشتی» سعید سهیلی بازی کرد که به پختگی رسیده بود. فیلم عجیب و غریب سعید سهیلی با کاراکترهای عجیب تر برای رادان جای هیچ دفاعی باقی نمی گذارد.
موقعیت پیش از انتخاب بد: بهرام رادان خیلی زود تبدیل به سوپراستار شد و خیلی زود هم به سیمرغ رسید. جمع این ها به نام رادان اعتبار بخشیده بود. او همزمان در فیلم های خاصی مثل «گاوخونی» بازی می کرد و فیلم عامه پسند مثل «تقاطع».
مسیر بعد از انتخاب بد: او در فاصله ای کوتاه از «چهار انگشتی» فیلم «سنتوری» را بازی کرد. خوش شانسی بهرام رادان بود که «سنتوری» با وجود اکران نشدن و به لطف نسخه قاچاق Contraband بیشتر دیده شد. بعد از آن چند فیلم خوب بازی کرد اما فیلم های بد هم در کارنامه اش سهم پررنگی دارند مثل «یکی از ما دو نفر» و «نقش نگار».
• «سربازهای جمعه»، «حکم»، «راه آبی ابریشم» و «تردید» انتخاب های کشت خورده، بهرام رادان هستند، فیلم هایی هستند که مختصات تبدیل شدن به اثری شاخص را داشتند اما محصول آن چیزی که باید نشد.
منبع: رکنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۳۶۲۱۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اولین هنرپیشه زن سینما و یک سرگذشت تلخ پرتکرار
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته میشود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران میدانند.
به گزارش ایسنا، نام صدیقه (روحانگیز) سامینژاد که متولد سال ۱۲۹۵ بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.
با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامینژاد به شهرت رسید اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد: «زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سالهای پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. من تا آن روز فکر میکردم روحانگیز سامینژاد باید سالها پیش مرده باشد. به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامینژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».»
این کارگردان سینما همچنین گفته بود: «من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامینژاد را در فیلم تهامینژاد دیده بودم که گریه میکرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناسترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلیهای دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعهای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خودش حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.»
عباس بهارلو - مورخ و پژوهشگر سینما - در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخشهایی از آن آمده است: «وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامینژاد در آن نقش «گلنار» را بازی میکرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنشهای ناگواری برانگیخت، که بهدرستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچگاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامینژاد تصوری از آن واکنشها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر میداشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم میشد؟»
گفته میشود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوششهایی را در زمینه ساخت فیلم انجام میداد و در اینباره بهارلو ادامه داده است: «بهموازات فعالیتهای سختکوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خانبهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جستوجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلویِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سالها در فیلمهای اوگانیانس و مرادی ایفای نقش میکردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، بههمین دلیل موانع کمتری بر سرِ راه خود داشتند.
سپنتا موفق شد صدیقه (روحانگیز) سامینژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او بهعنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد.
«دختر لر» نخستین بار در سیام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیدهبان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت. سپس با یک دو هفته وقفه در همینسینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگهای خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را بهچشم ببینند.»
ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامینژاد چنان انگشتنما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.»
سامینژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامینژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.
از تهامینژاد نقل شده است: «اغلب بهطور کنترلنشدهای میخندید و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانیهای متعصب او را مورد ضربوشتم قرارمیدادند و حتی بطری بهطرفش پرتاب میکردند. بهطوریکه همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.»
درباره این چهره مستند دیگری با نام «روحانگیز سامینژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است،
سامینژاد در حالی در 80 سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبهای با ایسنا گفته بود: «بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسلهای دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.»
او گفته است: «قدیمیهای معروف، بریدهاند و سعی میکنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سالها به آنها بیلطفی شده است و دل پرگلایهای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که میتوانست بازی کند. در یکی از برنامههای تلویزیونی هفت، بعد از سالها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید میبینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمیتوان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد اما سالها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او میتوانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بیغمی وجود نداشت، می توانست نقش یک پدر را بازی بکند.»
انتهای پیام